جدول جو
جدول جو

معنی واپس بودن - جستجوی لغت در جدول جو

واپس بودن
(غَ مَ وَ دَ)
عقب ماندن. دنبال ماندن:
ره راست رو تا به منزل رسی
تو بر ره نه ای زین قبل واپسی.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واپس آمدن
تصویر واپس آمدن
باز پس آمدن، باز آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپی بودن
تصویر پاپی بودن
پاپی شدن، کنایه از در پی کسی یا کاری بودن، کسی یا کاری را دنبال کردن، در امری اصرار ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(غَ دی گَ دَ)
بازپس بردن، اعاده دادن. عقب بردن. از عقب بردن. (ناظم الاطباء). اخناس. (تاج المصادر بیهقی). ارجاه. (زوزنی) :
چو سیب رخ نهم بر دست شاهان
سبد واپس برد سیب سپاهان.
نظامی.
گر او میبرد سوی آتش سجود
تو واپس چرا میبری دست جود.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ)
در امری اصرار ورزیدن. تعقیب آن کردن
لغت نامه دهخدا
(غَ / غُو کَ دَ)
در عقب گذاشتن. پس پشت افکندن. اتباع. (تاج المصادر بیهقی) : و گفت (شیخ ابوالحسن خرقانی) از خویشتن بگذشتی صراط واپس کردی. (از تذکرهالاولیاء شیخ عطار)
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ شِ / شُ مُ / مَ دَ)
بازپس دادن. دوباره پس دادن. (ناظم الاطباء). رد. رد کردن. مسترد داشتن:
قبا تنگ آید از سروش چمن را
درم واپس دهد سیمش سمن را.
نظامی.
، گزاردن. ادا کردن، توختن
لغت نامه دهخدا
(غَ شُ دَ)
برگشتن. بازآمدن. مراجعت کردن. (ناظم الاطباء) :
پیشه ها و خلقها از بعد خواب
واپس آید هم به خصم خود شتاب.
مولوی.
یکدم ار مجنون ز خود غافل شدی
ناقه گردیدی و واپس آمدی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(فَ بُ دَ)
فراوان بودن. بسیار بودن. کثرت. متوافر بودن
لغت نامه دهخدا
(غُوْ وا کَ دَ)
به عقب رفتن. پس رفتن. تأخر. (تاج المصادر بیهقی) : احجام، واپس شدن از کاری. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
عقب بودن، دون مرتبه یا درجۀ کسی یا چیزی بودن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاپی بودن
تصویر پاپی بودن
در امری اصرار ورزیدن امریرا تعقیب کردن کاری را دنبال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوا پس بودن
تصویر هوا پس بودن
کنایه از نامناسب و معمولاً خطرناک بودن اوضاع
فرهنگ فارسی معین